معنی فارسی decapsulating

B1

فرایند جداسازی لایه‌های محافظ برای دستیابی به بخش‌های داخلی.

The act of removing a protective layer or cover from something.

verb
معنی(verb):

To remove a capsule (especially from the kidney).

example
معنی(example):

فنی حین بازرسی، جزء را بی‌پوشش می‌کند.

مثال:

The technician is decapsulating the component for inspection.

معنی(example):

بی‌پوشش کردن بسته نیاز به دقت دارد.

مثال:

Decapsulating the package requires careful handling.

معنی فارسی کلمه decapsulating

: معنی decapsulating به فارسی

فرایند جداسازی لایه‌های محافظ برای دستیابی به بخش‌های داخلی.