معنی فارسی decayedness

B1

پوسیدگی، به حالت فرسوده و فاسد شدن یک ماده اشاره دارد.

The condition of being decomposed or rotted.

example
معنی(example):

پوسیدگی مادهٔ ارگانیک نشان داد که دیگر قابل استفاده نیست.

مثال:

The decayedness of the organic material indicated it was no longer viable.

معنی(example):

پوسیدگی چوب در وضعیت شکننده‌اش مشهود بود.

مثال:

The decayedness of the wood was evident in its fragile condition.

معنی فارسی کلمه decayedness

: معنی decayedness به فارسی

پوسیدگی، به حالت فرسوده و فاسد شدن یک ماده اشاره دارد.