معنی فارسی decessit

B1

جدایی، عمل جدا شدن از یک گروه یا انجمن.

The act of formally withdrawing from an organization or alliance.

example
معنی(example):

در تاریخ، کسی که جدا شده با چالش‌هایی مواجه شده است.

مثال:

In history, he who has seceded often faced challenges.

معنی(example):

او احساسی از دست دادن داشت بعد از اینکه او مجبور به جدا شدن شد.

مثال:

She felt a sense of loss after he had to decessit.

معنی فارسی کلمه decessit

: معنی decessit به فارسی

جدایی، عمل جدا شدن از یک گروه یا انجمن.