معنی فارسی decharm
B1بیاثر کردن، عمل برداشتن جادو یا جاذبه.
To remove the magical influence or charm.
- VERB
example
معنی(example):
جادوگر از مهارتهایش برای بیاثر کردن تماشاگران استفاده کرد.
مثال:
The magician used his skills to decharm the audience.
معنی(example):
برای بازگرداندن صلح، ضروری بود که طلسمها بیاثر شوند.
مثال:
It was necessary to decharm the spells to restore peace.
معنی فارسی کلمه decharm
:
بیاثر کردن، عمل برداشتن جادو یا جاذبه.