معنی فارسی decipherably

B2

به طور قابل فهم، به نحوی که بتوان آن را شناسایی یا تفسیر کرد.

In a way that can be read or understood.

example
معنی(example):

کد زمانی که کلید را فهمیدم، به وضوح قابل تشخیص بود.

مثال:

The code was decipherably clear once I understood the key.

معنی(example):

او بعد از تمرین سخنرانی‌اش به وضوح صحبت کرد.

مثال:

She spoke decipherably after practicing her speech.

معنی فارسی کلمه decipherably

: معنی decipherably به فارسی

به طور قابل فهم، به نحوی که بتوان آن را شناسایی یا تفسیر کرد.