معنی فارسی decolonization
B2 /diːˌkɒl.ə.naɪˈzeɪ.ʃən/دکولونیزاسیون، فرایند رهایی یک منطقه یا کشور از سلطه استعماری.
The process of undoing colonial rule and restoring sovereignty.
- noun
noun
معنی(noun):
The freeing of a colony etc from dependent status by granting it independence.
معنی(noun):
The reverse of colonization, i.e. granting back autonomy to a group.
example
معنی(example):
کشور پس از سال‌ها حکومت خارجی، فرایند دکولونیزاسیون را تجربه کرد.
مثال:
The country underwent decolonization after years of foreign rule.
معنی(example):
دکولونیزاسیون منجر به ظهور بسیاری از کشورهای جدید شد.
مثال:
Decolonization led to the emergence of many new nations.
معنی فارسی کلمه decolonization
:
دکولونیزاسیون، فرایند رهایی یک منطقه یا کشور از سلطه استعماری.
