معنی فارسی decontaminating
B2عمل پاکسازی یک شیء از آلودگی یا مواد خطرناک.
The process of removing contamination from something.
- verb
verb
معنی(verb):
To remove contamination from (something), rendering it safe.
example
معنی(example):
آنها در حال پاکسازی تامین آب برای اطمینان از ایمنی هستند.
مثال:
They are decontaminating the water supply to ensure safety.
معنی(example):
پاکسازی خاک بعد از نشت نفت مهم است.
مثال:
Decontaminating the soil is important after an oil spill.
معنی فارسی کلمه decontaminating
:
عمل پاکسازی یک شیء از آلودگی یا مواد خطرناک.
