معنی فارسی deconventionalize
C1غیرمتعارف ساختن یا حرکتی به سمت نوآوری و ایجاد تغییر در شیوه یا سنت.
To make something less conventional or traditional, often involving innovation and change.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند سعی کرد رویکرد خود را به نقاشی غیرمتعارف کند.
مثال:
The artist tried to deconventionalize her approach to painting.
معنی(example):
آنها به دنبال غیرمتعارفی کردن شیوههای سنتی آموزش هستند.
مثال:
They aim to deconventionalize traditional methods of teaching.
معنی فارسی کلمه deconventionalize
:
غیرمتعارف ساختن یا حرکتی به سمت نوآوری و ایجاد تغییر در شیوه یا سنت.