معنی فارسی decrepitness

B1

حالت ناتوانی و فرسودگی به دلیل سن یا پوسیدگی.

The quality or state of being decrepit.

example
معنی(example):

پوسیدگی مبلمان سن آن را نشان می‌داد.

مثال:

The decrepitness of the furniture showed its age.

معنی(example):

پوسیدگی می‌تواند هم در افراد و هم در اشیا رخ دهد.

مثال:

Decrepitness can occur in both people and objects.

معنی فارسی کلمه decrepitness

: معنی decrepitness به فارسی

حالت ناتوانی و فرسودگی به دلیل سن یا پوسیدگی.