معنی فارسی decrepity

B1

حالت ناتوانی و ضعیف شدن به دلیل پیری.

The state of being decrepit or worn out, especially due to age.

example
معنی(example):

پیری او وقتی که تلاش می‌کرد راه برود مشهود بود.

مثال:

His decrepity was evident as he struggled to walk.

معنی(example):

پیری می‌تواند هر کسی را به مرور زمان تحت تأثیر قرار دهد.

مثال:

Decrepity can affect anyone as they age.

معنی فارسی کلمه decrepity

: معنی decrepity به فارسی

حالت ناتوانی و ضعیف شدن به دلیل پیری.