معنی فارسی decretorily

B1

به شکل دیکتری، به گونه‌ای که تصمیمات به صورت قطعی و بدون بحث پیش بروند.

In a manner that indicates a decree or authoritative decision.

example
معنی(example):

او به صورت دیکتری صحبت کرد و هیچ فضای بحثی باقی نگذاشت.

مثال:

He spoke decretorily, leaving no room for debate.

معنی(example):

تصمیم به طور دیکتری توسط هیئت مدیره اتخاذ شد.

مثال:

The decision was made decretorily by the board.

معنی فارسی کلمه decretorily

: معنی decretorily به فارسی

به شکل دیکتری، به گونه‌ای که تصمیمات به صورت قطعی و بدون بحث پیش بروند.