معنی فارسی decrudescence
B2کاهش یا بهبود در شدت علائم یا وضعیت بیماری به ویژه بعد از درمان.
The process of diminishing or easing of a disease or its symptoms.
- NOUN
example
معنی(example):
پس از هفتهها درمان، او کاهش علائم خود را تجربه کرد.
مثال:
After weeks of treatment, she experienced a decrudescence of her symptoms.
معنی(example):
پزشک کاهش عفونت را بعد از تجویز آنتیبیوتیکها متوجه شد.
مثال:
The doctor noted the decrudescence of the infection after the antibiotics were prescribed.
معنی فارسی کلمه decrudescence
:
کاهش یا بهبود در شدت علائم یا وضعیت بیماری به ویژه بعد از درمان.