معنی فارسی decumbence

B1

دکومبنس، تعریف علمی برای حالت دراز کشیدن یا خوابیدن به ویژه در زمینه پزشکی.

The act or condition of lying down, especially in a medical context.

example
معنی(example):

پزشک حالت خوابیده بیمار را توسط پرستار ثبت کرد.

مثال:

The decumbence of the patient was noted by the nurse.

معنی(example):

دکومبنس به حالت دراز کشیدن اشاره دارد، به ویژه در هنگام بیماری.

مثال:

Decumbence can refer to lying down, especially during illness.

معنی فارسی کلمه decumbence

: معنی decumbence به فارسی

دکومبنس، تعریف علمی برای حالت دراز کشیدن یا خوابیدن به ویژه در زمینه پزشکی.