معنی فارسی deddy
A1کلمهای دوستداشتنی برای پدر، مخصوصاً در صحبتهای کودکانه.
A term of endearment for father, especially used by children.
- NOUN
example
معنی(example):
کودک برای پدرش صدا زد.
مثال:
The child called out for his deddy.
معنی(example):
او عاشق بازی با عروسک خرسیاش است.
مثال:
He loves to play with his deddy teddy bear.
معنی فارسی کلمه deddy
:
کلمهای دوستداشتنی برای پدر، مخصوصاً در صحبتهای کودکانه.