معنی فارسی dedolation

B1

احساس ویرانی و از دست دادن؛ حالتی که در آن چیزی ارزشمند از بین می‌رود.

A state of destruction or loss.

example
معنی(example):

پس از طوفان، حس و حال ویرانی بر شهر حاکم شد.

مثال:

After the storm, a feeling of dedolation enveloped the town.

معنی(example):

او حس و حال ویرانی خود را دربارهٔ از دست دادن درخت باستانی ابراز کرد.

مثال:

He expressed his dedolation over the loss of the ancient tree.

معنی فارسی کلمه dedolation

: معنی dedolation به فارسی

احساس ویرانی و از دست دادن؛ حالتی که در آن چیزی ارزشمند از بین می‌رود.