معنی فارسی deductively
B2به معنای استنتاج از مجموعهای از حقایق یا شواهد برای رسیدن به نتیجه.
In a manner based on deduction; deriving conclusions from premises.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با استفاده از حقایق شناختهشده، مسئله را بهطور استنتاجی حل کرد.
مثال:
He solved the problem deductively, using known facts.
معنی(example):
تیم دادهها را بهطور استنتاجی تحلیل کرد تا الگوها را درک کند.
مثال:
The team analyzed the data deductively to understand patterns.
معنی فارسی کلمه deductively
:
به معنای استنتاج از مجموعهای از حقایق یا شواهد برای رسیدن به نتیجه.