معنی فارسی deedless
B1زندگی یا وضعیتی که در آن کارهای نیکو و خیرخواهانهای صورت نمیگیرد.
Lacking or devoid of good deeds.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او زندگی بدون کارهای نیکو داشت و تنها بر روی خود متمرکز بود.
مثال:
He lived a deedless life, focused only on himself.
معنی(example):
در دنیای بدون کارهای نیکو، kindness نادر خواهد بود.
مثال:
In a deedless world, kindness would be rare.
معنی فارسی کلمه deedless
:
زندگی یا وضعیتی که در آن کارهای نیکو و خیرخواهانهای صورت نمیگیرد.