معنی فارسی deek

B1

بی‌هدف گشتن یا بپلکیدن، معمولاً به منظور استراحت یا تفریح.

To wander aimlessly or to spend time idly, often for relaxation.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت در طول آخر هفته بی‌هدف بپلکد به جای اینکه برنامه‌ریزی کند.

مثال:

He decided to deek around the weekend instead of making plans.

معنی(example):

گاهی اوقات خوب است که فقط بی‌هدف بپلکید و استراحت کنید.

مثال:

Sometimes, it's good to just deek and relax.

معنی فارسی کلمه deek

: معنی deek به فارسی

بی‌هدف گشتن یا بپلکیدن، معمولاً به منظور استراحت یا تفریح.