معنی فارسی deep-down
B1در اعماق وجود، به احساسات واقعی یا افکار پنهان شخص اشاره دارد، آنچه واقعاً در درون او میگذرد.
Referring to one's true feelings or beliefs that are not immediately obvious.
- ADVERB
example
معنی(example):
در اعماق وجودش، او میدانست که تصمیم درست است.
مثال:
Deep-down, he knew that the decision was the right one.
معنی(example):
حتی اگر او مطمئن به نظر میرسید، در اعماق وجودش، او نگران بود.
مثال:
Even if she appeared confident, deep-down, she was anxious.
معنی فارسی کلمه deep-down
:
در اعماق وجود، به احساسات واقعی یا افکار پنهان شخص اشاره دارد، آنچه واقعاً در درون او میگذرد.