معنی فارسی deep-frozen

A2

غذا یا مواد غذایی که در دماهای بسیار پایین منجمد شده‌اند تا تازگی خود را حفظ کنند.

Food that has been frozen at very low temperatures to preserve it.

verb
معنی(verb):

To freeze at very low temperatures.

adjective
معنی(adjective):

Frozen in a deep freeze

example
معنی(example):

غذای منجمد عمیق آسان برای پخت است.

مثال:

The deep-frozen food is easy to cook.

معنی(example):

او میوه‌های منجمد عمیق را برای اسموتی‌اش خرید.

مثال:

She bought deep-frozen fruits for her smoothie.

معنی فارسی کلمه deep-frozen

: معنی deep-frozen به فارسی

غذا یا مواد غذایی که در دماهای بسیار پایین منجمد شده‌اند تا تازگی خود را حفظ کنند.