معنی فارسی defensative

B1

تدابیری برای دفاع یا محافظت در برابر تهدیدات یا خطرات.

Relating to defense or protection.

example
معنی(example):

اقدامات دفاعی برای تضمین ایمنی در نظر گرفته شد.

مثال:

The defensative measures were put in place to ensure safety.

معنی(example):

او رویکردی دفاعی به مسئله گرفت.

مثال:

He took a defensative approach to the problem.

معنی فارسی کلمه defensative

: معنی defensative به فارسی

تدابیری برای دفاع یا محافظت در برابر تهدیدات یا خطرات.