معنی فارسی defi

B1

حس چالش، جایی که فرد خود را در برابر موانع قرار می‌دهد.

A challenge or a daring act that tests one's abilities.

example
معنی(example):

او هنگام صعود به کوه حس چالشی پیدا کرد.

مثال:

She felt a sense of defi when she climbed the mountain.

معنی(example):

چالش او در نحوه مواجهه‌اش با ترس‌هایش مشهود بود.

مثال:

His defi was evident in the way he faced his fears.

معنی فارسی کلمه defi

: معنی defi به فارسی

حس چالش، جایی که فرد خود را در برابر موانع قرار می‌دهد.