معنی فارسی defeudalize

B2

فرآیندی که در آن نظام فئودالی و ساختارهای اجتماعی مرتبط با آن از بین می‌رود.

To abolish the feudal system and its societal structures.

example
معنی(example):

کشور برای شکست سیستم فئودالی خود کار کرد.

مثال:

The country worked to defeudalize its social structure.

معنی(example):

اصلاحات با هدف از بین بردن مالکیت فئودالی زمین انجام شد.

مثال:

Reforms aimed to defeudalize land ownership.

معنی فارسی کلمه defeudalize

: معنی defeudalize به فارسی

فرآیندی که در آن نظام فئودالی و ساختارهای اجتماعی مرتبط با آن از بین می‌رود.