معنی فارسی defervescent
B2به حالتی اشاره دارد که در آن حرارت یا تب کاهش مییابد، یا به طور خاص به مایعی که در حال جوشیدن است اشاره دارد.
Describing the reduction of fever or the bubbling action of a liquid.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آب جوشانده در یک روز گرم بسیار تازه کننده بود.
مثال:
The defervescent water was refreshing on a hot day.
معنی(example):
او پس از مصرف دارو احساس بهبودی کرد.
مثال:
She felt defervescent after taking the medicine.
معنی فارسی کلمه defervescent
:
به حالتی اشاره دارد که در آن حرارت یا تب کاهش مییابد، یا به طور خاص به مایعی که در حال جوشیدن است اشاره دارد.