معنی فارسی defiances
B1تحدیها، اعمال یا رفتارهای سرپیچی کننده از قوانین یا اصول.
Acts of defiance, often against authority or rules.
- NOUN
example
معنی(example):
تحدیهای او اغلب به درگیریها منجر میشد.
مثال:
Her defiances often led to conflicts.
معنی(example):
تحدیهای تیم در جلسه مورد بحث قرار گرفت.
مثال:
The team's defiances were addressed in the meeting.
معنی فارسی کلمه defiances
:
تحدیها، اعمال یا رفتارهای سرپیچی کننده از قوانین یا اصول.