معنی فارسی defigure

B2

بدشکل کردن، تغییر شکل دادن به شکلی ناپسند.

To distort or impair the appearance of something.

example
معنی(example):

این تصادف او را به طور دائمی بدشکل نکرد.

مثال:

The accident did not defigure him permanently.

معنی(example):

آنها سعی کردند تصویر را به گونه‌ای بدشکل کنند که غیرقابل شناسایی باشد.

مثال:

They tried to defigure the image to make it unrecognizable.

معنی فارسی کلمه defigure

: معنی defigure به فارسی

بدشکل کردن، تغییر شکل دادن به شکلی ناپسند.