معنی فارسی defiledness

B1

آلوده بودن، وضعیت یا حالت فساد و ناپاکی، به خصوص در مورد چیزی که به طور طبیعی تمیز یا مقدس است.

The state of being polluted or desecrated, particularly in reference to something that is naturally clean or sacred.

example
معنی(example):

آلوده بودن آب که روزی پاک بود، همه را شوکه کرد.

مثال:

The defiledness of the once pure water shocked everyone.

معنی(example):

او درباره آلوده بودن محیط صحبت کرد.

مثال:

She spoke about the defiledness in the environment.

معنی فارسی کلمه defiledness

: معنی defiledness به فارسی

آلوده بودن، وضعیت یا حالت فساد و ناپاکی، به خصوص در مورد چیزی که به طور طبیعی تمیز یا مقدس است.