معنی فارسی definitising
B1تعریف کردن، فرایند مشخص کردن یا واضح کردن یک موضوع.
The process of making something definite or clear.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال تعریفکردن قوانین برای درک بهتر هستند.
مثال:
They are definitising the rules for better understanding.
معنی(example):
تعریفکردن راهنماها به ما کمک میکند تا از سردرگمی جلوگیری کنیم.
مثال:
Definitising the guidelines will help us avoid confusion.
معنی فارسی کلمه definitising
:
تعریف کردن، فرایند مشخص کردن یا واضح کردن یک موضوع.