معنی فارسی defogged
B1عملی که بخار یا رطوبت از روی سطحی پاک میشود.
Describes something that has had fog removed from it.
- VERB
example
معنی(example):
شیشه جلو در عرض چند دقیقه دچار بخارزدایی شد.
مثال:
The windshield was defogged in a matter of minutes.
معنی(example):
پس از اعمال محلول، لنز اکنون ضد بخار شده است.
مثال:
After applying the solution, the lens is now defogged.
معنی فارسی کلمه defogged
:
عملی که بخار یا رطوبت از روی سطحی پاک میشود.