معنی فارسی defreeze
B1عملی که در آن داراییها یا منابع مالی را از حالت مسدود شده خارج میکند.
To release something from a state of being frozen, especially in financial contexts.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند پس از تحقیق، داراییها را آزاد کنند.
مثال:
They decided to defreeze the assets after the investigation.
معنی(example):
شما باید حساب را آزاد کنید تا به وجوه دسترسی پیدا کنید.
مثال:
You need to defreeze the account to access the funds.
معنی فارسی کلمه defreeze
:
عملی که در آن داراییها یا منابع مالی را از حالت مسدود شده خارج میکند.