معنی فارسی defunctness
B1وضعیت غیرفعال بودن، به حالتی اشاره دارد که چیزی دیگر وجود ندارد یا کاربرد ندارد.
The state of being no longer in effect or no longer functioning.
- NOUN
example
معنی(example):
غیرفعالی قوانین قدیمی در شیوههای کنونی مشهود است.
مثال:
The defunctness of the old rules is evident in current practices.
معنی(example):
غیرفعالی آن مقررات سردرگمی ایجاد کرده است.
مثال:
The defunctness of that regulation has created confusion.
معنی فارسی کلمه defunctness
:
وضعیت غیرفعال بودن، به حالتی اشاره دارد که چیزی دیگر وجود ندارد یا کاربرد ندارد.