معنی فارسی delacerate

B1

جدا کردن یا برش نواحی بافت، معمولاً در عمل‌های جراحی یا درمان زخم‌ها.

To separate or cut tissue, usually in surgical or wound treatment contexts.

example
معنی(example):

جراح باید با احتیاط بافت را جدا کند.

مثال:

The surgeon had to delacerate the tissue carefully.

معنی(example):

برای ترمیم زخم، باید نواحی آسیب‌دیده را جدا کنیم.

مثال:

To fix the wound, we need to delacerate the damaged areas.

معنی فارسی کلمه delacerate

: معنی delacerate به فارسی

جدا کردن یا برش نواحی بافت، معمولاً در عمل‌های جراحی یا درمان زخم‌ها.