معنی فارسی delactation
B1عملی که در آن نوزاد به تدریج از شیر مادر جدا میشود، معمولاً در مراحل رشد.
The process of weaning a baby off breastfeeding, typically during development stages.
- NOUN
example
معنی(example):
جدا کردن از شیردهی زمانی ضروری است که بخواهیم نوزادی را از شیر مادر بگیریم.
مثال:
Delactation is necessary when weaning a baby from breastfeeding.
معنی(example):
پزشک کودکان درباره اهمیت جدا کردن تدریجی از شیر صحبت کرد.
مثال:
The pediatrician discussed the importance of gradual delactation.
معنی فارسی کلمه delactation
:
عملی که در آن نوزاد به تدریج از شیر مادر جدا میشود، معمولاً در مراحل رشد.