معنی فارسی delation

B2

گزارش، گزارش جنایت یا دروغ، عمل گزارش کردن به مقامات.

The act of informing authorities about wrongdoing or crime.

example
معنی(example):

گزارش دادن یک جرم می‌تواند به پیامدهای جدی منجر شود.

مثال:

Delation of a crime can lead to serious consequences.

معنی(example):

او با گزارش دادن، زمانی که راز را فاش کرد، مواجه شد.

مثال:

He faced delation when he revealed the secret.

معنی فارسی کلمه delation

: معنی delation به فارسی

گزارش، گزارش جنایت یا دروغ، عمل گزارش کردن به مقامات.