معنی فارسی delaying tactic
B2تاکتیکی که برای به تأخیر انداختن یا طولانی کردن فرآیند استفاده می‌شود.
A strategy intended to postpone or defer a decision or action.
- noun
noun
معنی(noun):
Something that is done in order to put off a decision or action until later.
example
معنی(example):
او از یک تاکتیک تأخیر استفاده کرد تا زمان بیشتری قبل از جلسه بخرد.
مثال:
He used a delaying tactic to buy more time before the meeting.
معنی(example):
وکیل در طول محاکمه از یک تاکتیک تأخیر برای به تعویق انداختن جلسه استفاده کرد.
مثال:
The lawyer employed a delaying tactic during the trial to postpone the hearing.
معنی فارسی کلمه delaying tactic
:
تاکتیکی که برای به تأخیر انداختن یا طولانی کردن فرآیند استفاده می‌شود.
