معنی فارسی delineator

B1

کسی یا چیزی که خطوط مرزی یا تفکیک‌های روشن را تعیین می‌کند.

A person or thing that delineates, marking clearly or defining boundaries.

example
معنی(example):

تعیین‌کننده در مشخص کردن مرزهای ملک ضروری بود.

مثال:

The delineator was essential in marking the boundaries of the property.

معنی(example):

او به عنوان تعیین‌کننده نقش‌های مختلف در پروژه عمل کرد.

مثال:

He acted as a delineator of the different roles in the project.

معنی فارسی کلمه delineator

: معنی delineator به فارسی

کسی یا چیزی که خطوط مرزی یا تفکیک‌های روشن را تعیین می‌کند.