معنی فارسی delineament

B1

ترسیم یا تعریف مرزها و خطوط، به ویژه در زمینه‌ها و پروژه‌های فنی.

The act of delineating; the outline or boundary that defines a specific area.

example
معنی(example):

ترسیم خط‌مش‌های ملک برای توسعه حیاتی بود.

مثال:

The delineament of the property lines was crucial for the development.

معنی(example):

هر خط‌مش اطلاعات حیاتی برای پروژه فراهم می‌کند.

مثال:

Each delineament provides essential information for the project.

معنی فارسی کلمه delineament

: معنی delineament به فارسی

ترسیم یا تعریف مرزها و خطوط، به ویژه در زمینه‌ها و پروژه‌های فنی.