معنی فارسی delirous
B2حالت غیرعادی، به ویژه در اثر بیماری یا خستگی که منجر به سردرگمی و نقص در تفکر میشود.
Characterized by an acutely disturbed state of mind, often with hallucinations.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از مسابقه فرسایشی، او احساس دیوانگی و سرگیجه میکرد.
مثال:
After the exhausting race, he felt delirous and disoriented.
معنی(example):
گرما او را دیوانه و ناتوان از تمرکز بر روی هر چیزی کرده بود.
مثال:
The heat left her delirous, unable to focus on anything.
معنی فارسی کلمه delirous
:
حالت غیرعادی، به ویژه در اثر بیماری یا خستگی که منجر به سردرگمی و نقص در تفکر میشود.