معنی فارسی demarked

B1

عبارت است از تعیین و مشخص کردن مرزها یا حد و حصر چیزی.

Set or defined the boundaries or limits of something.

verb
معنی(verb):

To demarcate.

example
معنی(example):

همه مناطق برای این رویداد به وضوح مشخص شده بود.

مثال:

All areas were clearly demarked for the event.

معنی(example):

مسیرها به خوبی برای کوهنوردان مشخص شده بودند.

مثال:

The paths were well demarked for the hikers.

معنی فارسی کلمه demarked

: معنی demarked به فارسی

عبارت است از تعیین و مشخص کردن مرزها یا حد و حصر چیزی.