معنی فارسی demerges
B1جداسازی یک شرکت به چندین واحد مستقل به منظور بهبود تمرکز و عملکرد.
The process of a company splitting into separate, independent entities.
- verb
verb
معنی(verb):
To separate companies that were formerly combined; to reverse a merger.
معنی(verb):
To plunge down into; to sink; to immerse.
مثال:
The water in which it was demerged. — Boyle.
example
معنی(example):
شرکت برای تمرکز بر روی کسب‌وکار اصلی‌اش جدا می‌شود.
مثال:
The company demerges to focus on its core business.
معنی(example):
زمانی که یک کسب‌وکار جدا می‌شود، به موجودیت‌های جداگانه تقسیم می‌گردد.
مثال:
When a business demerges, it splits into separate entities.
معنی فارسی کلمه demerges
:
جداسازی یک شرکت به چندین واحد مستقل به منظور بهبود تمرکز و عملکرد.
