معنی فارسی demerging
B1تفکیک یا جدایی شرکت از یکدیگر، به معنای ایجاد دو یا چند واحد مستقل از یک نهاد است.
The process of separating a company into independent entities.
- verb
verb
معنی(verb):
To separate companies that were formerly combined; to reverse a merger.
معنی(verb):
To plunge down into; to sink; to immerse.
مثال:
The water in which it was demerged. — Boyle.
example
معنی(example):
شرکت به دو نهاد جداگانه تفکیک می‌شود.
مثال:
The company is demerging into two separate entities.
معنی(example):
فرآیند تفکیک ممکن است چندین ماه طول بکشد.
مثال:
The process of demerging can take several months.
معنی فارسی کلمه demerging
:
تفکیک یا جدایی شرکت از یکدیگر، به معنای ایجاد دو یا چند واحد مستقل از یک نهاد است.
