معنی فارسی demiglobe

B1

نیم‌کره، مدل یا نمایی از زمین که تنها نیمی از آن نشان داده شده است.

A half-sphere representing part of the Earth.

example
معنی(example):

هنرمند یک نیم‌کره را برای نمایش نصف جهان ساخت.

مثال:

The artist created a demiglobe to showcase the world in half.

معنی(example):

یک نیم‌کره یک دیدگاه منحصر به فرد از جغرافیای زمین ارائه می‌دهد.

مثال:

A demiglobe provides a unique perspective of Earth's geography.

معنی فارسی کلمه demiglobe

: معنی demiglobe به فارسی

نیم‌کره، مدل یا نمایی از زمین که تنها نیمی از آن نشان داده شده است.