معنی فارسی denoted
B1به معنای اشاره به یا معرف چیزی بودن، به ویژه از طریق یک واژه یا علامت.
Indicated or represented something, especially by a word or sign.
- verb
verb
معنی(verb):
To indicate; to mark.
مثال:
The yellow blazes denote the trail.
معنی(verb):
To make overt.
معنی(verb):
To refer to literally; to convey as meaning.
example
معنی(example):
اصطلاح 'خودرو' به یک وسیله نقلیه اشاره دارد.
مثال:
The term 'car' denoted a vehicle for transportation.
معنی(example):
رنگ‌ها در نقشه به قلمروهای مختلف اشاره داشتند.
مثال:
The colors on the map denoted different territories.
معنی فارسی کلمه denoted
:
به معنای اشاره به یا معرف چیزی بودن، به ویژه از طریق یک واژه یا علامت.
