معنی فارسی denticles

B1

دندانه‌ها، ساختارهای ریز و دندانه‌دار بر روی پوست برخی از موجودات دریایی مانند کوسه‌ها که به آبزیان کمک می‌کند تا در آب حرکت کنند.

Small, tooth-like structures on the surface of certain fish and marine animals.

noun
معنی(noun):

A small tooth.

معنی(noun):

A pulp stone.

معنی(noun):

Material serving as the dermis of sharks.

معنی(noun):

A dentil.

example
معنی(example):

بسیاری از ماهی‌ها روی پوستشان دندانه‌های کوچک و تیز دارند.

مثال:

Many fish have small, sharp denticles on their skin.

معنی(example):

دندانه‌های کوسه به آن کمک می‌کنند تا به آرامی در آب حرکت کند.

مثال:

The shark's denticles help it move smoothly through the water.

معنی فارسی کلمه denticles

: معنی denticles به فارسی

دندانه‌ها، ساختارهای ریز و دندانه‌دار بر روی پوست برخی از موجودات دریایی مانند کوسه‌ها که به آبزیان کمک می‌کند تا در آب حرکت کنند.