معنی فارسی denudement

B2

عمل برهنه کردن یا حذف لایه‌های سطحی زمین.

The act of stripping away surface layers.

example
معنی(example):

برهنه‌سازی منطقه، فسیل‌های باستانی را نمایان کرد.

مثال:

The denudement of the area revealed ancient fossils.

معنی(example):

برهنه‌سازی در مطالعات زمین‌شناسی نقش قابل توجهی دارد.

مثال:

Denudement plays a significant role in geological studies.

معنی فارسی کلمه denudement

: معنی denudement به فارسی

عمل برهنه کردن یا حذف لایه‌های سطحی زمین.