معنی فارسی denunciating

B1

عمل محکوم کردن، در حال بیان ناپسند بودن یک رفتار یا عمل.

The act of publicly denouncing something.

verb
معنی(verb):

To condemn openly.

example
معنی(example):

محکوم کردن رفتار بد برای جامعه مهم است.

مثال:

Denunciating bad behavior is important for society.

معنی(example):

او در کتاب جدیدش به محکوم کردن بی‌عدالتی پرداخته است.

مثال:

He is denunciating the injustice in his new book.

معنی فارسی کلمه denunciating

: معنی denunciating به فارسی

عمل محکوم کردن، در حال بیان ناپسند بودن یک رفتار یا عمل.