معنی فارسی depictured
B1به تصویر کشیدهشده، نشان داده شده.
Represented or illustrated in a particular form.
- VERB
example
معنی(example):
شهر به تصویر کشیده شده در نقاشی بسیار پرجنبوجوش به نظر میرسید.
مثال:
The depicted city in the painting looked very vibrant.
معنی(example):
این آثار باستانی به تصویر کشیده شده اطلاعات زیادی درباره تاریخ به ما میدهند.
مثال:
These ancient depictured artifacts tell us a lot about history.
معنی فارسی کلمه depictured
:
به تصویر کشیدهشده، نشان داده شده.