معنی فارسی depigmentate
B1کاهش رنگدانه، محو کردن رنگدانههای پوست.
To reduce or remove pigment from a material or a biological tissue.
- VERB
example
معنی(example):
برخی درمانها میتوانند رنگدانههای پوست را کاهش دهند.
مثال:
Certain treatments can depigmentate the skin.
معنی(example):
هدف از این روش کاهش رنگدانههای نواحی آسیبدیده بود.
مثال:
The goal of the procedure was to depigmentate the affected areas.
معنی فارسی کلمه depigmentate
:
کاهش رنگدانه، محو کردن رنگدانههای پوست.