معنی فارسی deprogramme
B1آزاد کردن یا تغییر افکار و باورهایی که به طور مضر در ذهن وجود دارند.
To remove or change harmful thoughts or beliefs that have been instilled in someone.
- verb
verb
معنی(verb):
To counteract the effects of previous programming or brainwashing, especially in an attempt to persuade (a person) to abandon allegiance to a cult.
example
معنی(example):
او می‌خواست خود را از باورهای سمی که داشت، آزاد کند.
مثال:
He wanted to deprogramme himself from the toxic beliefs he had.
معنی(example):
درمان می‌تواند به افراد کمک کند تا الگوهای تفکری منفی را از بین ببرند.
مثال:
Therapy can help individuals deprogramme negative thought patterns.
معنی فارسی کلمه deprogramme
:
آزاد کردن یا تغییر افکار و باورهایی که به طور مضر در ذهن وجود دارند.
