معنی فارسی depucel
B1عملی که در آن چیزی پردهبرداری یا نمایان میشود.
To reveal or expose something.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت تا دیوارنگاره را برای ظاهری تازه پردهبرداری کند.
مثال:
The artist chose to depucel the mural for a fresh look.
معنی(example):
آنها برنامهریزی کردند تا دفتر قدیمی را قبل از نوسازی پردهبرداری کنند.
مثال:
They planned to depucel the old office before the renovation.
معنی فارسی کلمه depucel
:
عملی که در آن چیزی پردهبرداری یا نمایان میشود.